سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
ماورای سکوت
پشت این هیچ بلند هیچ نبود !!
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 6
کل بازدید : 183281
کل یادداشتها ها : 70
خبر مایه


حسین من بر تو نمی گریم !

حسین ! مولای من !

حسین! من نه برای مظلومیت تو که برای مظلومیت حق می گریم .

دلم از این نمی سوزد که چرا کس دیگری در عصر عاشورا به یاریت نیامد تا چند دقیقه ای بیشتر زنده بمانی .

آنچه دل مرا آتش می زند این است که چرا فریاد هل من ناصر ینصرنی حق ترین حق تاریخ بی جواب ماند .

آنچه اشکهایم را بی اجازه روانه گونه هایم می کند وداغ زینب ( س) با برادرش نیست ، وداع زینب با امام زمان و مولایش است .

من نمی گویم چرا علی اکبری را شهید کردند که راه رفتنش شبیه پیامبر بود ، بلکه دلم در هجر کسی می سوزد که راهِ رفتنش همچون پیغمبر بوده است .

در غم قاسم که زار می زنم ، نه اینکه دلم برای او بسوزد که یتیم بود و به جنگ رفت ، نه اصلا !

من از این به فریاد می آیم که چه فاصله ایست بین من و " احلی من العسل " ....

حسین !نماز پر شور تو و یارانت در ظهر عاشورا گریه ندارد ، نماز آخر وقت و بی توجه من است که مرا گریه می اندازد .

حسین ! آخر بگو من که چندین سال است در لجنزار دنیا دست و پا می زنم ، آخر من که یک شب از بی خوابی بلند شدم و نماز شب خواندم و تا به حال چندین هزار بار به یادش افتادم و ذوق کردم ، چگونه بشنوم که زینب (س) پس از سخت ترین روز عالم در بیابانهای کربلا ، در غوغای کرب و بلا ، نیمه های شب را به نماز شب می ایستد !

من که لباسهای کهنه ام را در راه خدا می دهم و خوشحالم  که چه کرده ام ، چگونه بشنوم که زینب وقتی پیکر خونین عزیزتر از جانش حسین را می بینید دست به آسمان می برد که " اللهم تقبل هذا القلیل " خدایا این قربانی کوچک را از ما قبول کن !

اگر زینب (س) انسان است ، من چگونه انسانیت خود را باور کنم ؟!

حسین ! به خدا یکی از بزرگترین آرزوهایم است که " تقبل هذا القلیل " را درک کنم ، که " الحمدلله الذی کرمنا بشهاده " را بفهمم ، نه ! نفهمیدن درست نیست ، حس کنم .

حسین ! تو میدانی که بیشتر اشکی که در عزایت می ریزم بر پوچی و بیچارگی خودم است ، بیشترش بر بی تفاوتی است که بین دنیای حقیر و بسته ی خودم با گستره وسیع عالم وجود تک تک یارانت در نینوا می بینم .

حسین ! من از این به فریاد می آیم که اسلام ناب با ارزشی که خون کسانی چون تو خون بهایش شده است ، چگونه زیر دست و پای روزمرگی های ما له می شود ، یکسال تمام آنچه را که تو برایش قیام کردی نادیده می گیریم ، یک روز را بر کشته شدنت می گرییم .

نه حسین ! من بر تو نمی گریم ، کرامتی که تو با شهادت یافتی ، عزتی که زینب با اسیری به دست آورد ، تشنگی ای که عباس بر سیراب شدن ترجیح داد محتاج دلسوزی و گریه نیست ، ما باید بر خودمان گریه کنیم .

عزا ، عزای تو نیست ، عزای ماست ، ما محرم باید دردمندانه در سوگ خودمان ، در مرگ خودمان و ارزشهایمان گریه کنیم .

" یالیتنی " بس است ، آخر کی می فهمیم که " کل یوم عاشورا ؟!"

ناله من از این است که چرا آبی که عباس نخورد جوانه عشق را در من نمی رویاند ، درد من این است که حر بن یزید ریاحی مرا به فکر فرو نمی برد " افلسنا علی الحق " علی اکبر معیار انتخاب مرا " حق " نمی کند ، " هیهات من الذله " مرا از ذلت مدرک و پول و مقام نمی رهاند .

زهیر را نمی شناسم ، حبیب شدن حبیب را نمی فهمم . احساس بریر را درک نمی کنم ، مسلم بن عوسجه را ...

و تمام حرف من این است که ..

کربلا مدرسه ایست با کلاسهای مقدس و ناب و بی نظیر . کلاس زینب ، کلاس سجاد ، کلاس قاسم ، کلاس مسلم ، کلاس زهیر ، کلاس حر ....

اینجا همه زیبا یی های عالم  جمع شده اند ، باور کن " هر چه سخت تر ، زیباتر " و تو صحنه ای زیباتر از صحنه های ناب عاشورا را در تمام تاریخ نخواهی یافت ...






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ